loading...
انجمن شاعران آئینی بهبهان
دعبل بازدید : 13 سه شنبه 04 آذر 1393 نظرات (1)

استقامت گامهای استوار زینب است

صبر عالم قطره ای از چشمه سار زینب است

 

او دعا کردست ما در روضه آهی میکشیم

حال ما در امتداد حال زار زینب است

 

بی قراری پیشه کرد و رنگ آرامش ندید

این طریق بی قراری خود قرار زینب است

 

در اسارت با جسارت باز قامت خم نکرد

کوه مبهوت از شکوه اقتدار زینب است

 

سیل اشکش نقشه های فتنه را بر آب کرد

فاطمه ام البکاء ، آموزگار زینب است

 

زن نگو هر آینه در جلوه ای از حیدر است

خیبر او شام و خطبه ذوالفقار زینب است

 

با قیامش آیه آیه کربلا تفسیر شد

هفت بطن عاشقی در عمق کار زینب است

 

کس نمی داند چهل منزل چه آمد بر سرش

کوچ کوچه، شام و کوفه رازدار زینب است

 

تا به دنیا بود بر قلبش مصیبتها نشست

حال هنگام جسارت بر مزا زینب است

 

باز هم در بین نامردان شامی بیکس است

گوئیا هر روز ، روز کارزار زینب است

 

کو حسینش، کو علمدارش، چه شد پیغمبرش

غربیت و تنهایی و غم یار غار زینب است

 

غم مخور بانو اگر ایل و تبارت رفته اند

در عوض امروز شیعه پاسدار زینب است

 

ما همه عباس های جان نثارت میشویم

دلبر ما شهریار نی سوار زینب است

 

دم ز مولا میزنیم و راه عزت میرویم

خوی ذلت ناپذیری یادگار زینب است

 

خوب میدانیم در این راه سخت عاشقی

هرکه بی سر سد مرید تاجدار زینب است

 

حسین محسنات

دعبل بازدید : 13 شنبه 01 آذر 1393 نظرات (0)

شعری با گویش محلی(لری)

 

حسین هَم محرم وابِیدِه دِلُم سیوِسَّی

حسین به عشق تو گناهِلُم پِرِسَّی

 

حسین اِسمِت که اِییای گناه شَرم اِیکنِه

حسین اَ غم تو دل هَر رو زَخم اِیکنِه

 

حسین تموم جوونیم وِ پات گِذشت

حسین روز به روزُم مثل عاشورات گِذشت

 

حسین نومت که اِییای غیرتُم وِ جوش اِییای

حسین وقتی ایگُوم حرم حرفی سِیم نِیای

 

حسین وِ قُربون خدا بِرَم که آفریدت

حسین بِنازُم وِ مادری که پَروریدت

 

حسین زندگیم با تو شرینَه بی تو نُنُم چِه کِنُم

حسین اَ بِهِشتَم بِدِنُم بی تو نُنُم چِه کِنُم

 

حسین مَحْلی دِلُم اِیخوی بِوینِمِت

حسین چِه ایتَرسُم بِمیرُم نِبینِمِت

 

صادق خاتم پور

دعبل بازدید : 8 یکشنبه 25 خرداد 1393 نظرات (0)

 

دوباره آمده بویت  کجایی؟

 

دلم پر می کشد سویت  کجایی؟

 

ندیده، عاشق روی تو گشتم

 

ندیدم آخرش رویت کجایی؟

 

غریبی و اسیری و جدایی

 

به دام افتاده آهویت  کجایی؟

 

صدایت کردم و پاسخ نیامد

 

کجایی جان عمویت کجایی؟

 

مرا دیوانه کرده نیمه شب ها

 

می آید بوی شب بویت  کجایی؟

 

فرستادم به دنبالت، نبودی

 

شده زخمی پرستویت  کجایی؟

 

تو طاووس بهشتی هایی آقا

 

فدای طاق ابرویت  کجایی؟

 

دلم می خواهد اینکه یک شب آخر

 

نهم سر روی زانویت کجایی؟

 

 

شعر از : میثم امانی

 

دعبل بازدید : 11 یکشنبه 25 خرداد 1393 نظرات (0)

سلام بر رمضان ماه آرزومنـدان

سلام بر سحرو آه و دیده ی گریان


سلام برشب قدرو شمیم عطر بهشت

سلام بر دل بی تاب ، روضه ی رضوان


سلام ماه مناجات ، ماه جود و سخا

سلام ماه دعا ماه رحمت و احسان


سلام بر دل مشتاق و حسرت دیدار

سلام بر گهر دیده ی امام زمان

 

سلام بر دم افطار و روضه های حسین

سلام بر عطش و ظهر گرم تابستان


سلام بر لب خشکی که تا ترک برداشت

سلام داد به لبهای شاه تشنه ابان


همان مام غریبی که در میان دو نهر

نداشت قطره ی آبی برای تازه جوان


همان شهی که درآن ظهربی کسی حتی

نداشت یاوری و گشت صید تیر و کمان


سپاه نیزه و شمشیر و یک تن بی جان

زدند بر بدنش ضربه های بی پایان


سری به نیزه بلند است خواهری آمد

رسید مادر پهلو شکسته لطمه زنان


کجاست پیرهنت مادرت به قربانت

سرت به نیزه تنت مانده بر زمین عریان

شعر از حسین محسنات

 

دعبل بازدید : 11 یکشنبه 25 خرداد 1393 نظرات (0)


منم همون بنده ای که یه عمریه از تو دورم              

گناه داده فریبم گرفته فهم و شعورم


منم همون بنده ای که زمزمه بر لب ندارم               

دلم سیاه سیاهه ناله ی یا رب ندارم


گذشت عمر جوانی منم که بودم فراری                   

چیزی بدستم نیامد بغیر مستی و خواری


تو مالک عرش اعلی تو پادشاه زمینی                    

تو صاحب جنه و نار تو ارحم الراحمینی


اگه گناهم زیاده به وسعت ریگ صحرا                      

امید دارم ببخشی من از تو دارم تمنا


نماز و آه شبانه  دعا و ذکر و مناجات                       

نصیب ما هم بگردان گشاده کن درب حاجات


نصیب ما هم بگردان روزای بی معصیت را                

که روز عید است با رب برای ما رو سیا ها


به رو سیاهت عطا کن مزار ارباب بی سر                

یه اسلام علیک پایین پاهای اکبر


به رو سیاهت عطا کن گریه هرصبح وهرشب           

  اشک امام زمانی برای غم های زینب


شاعر:حسین محسنات

دعبل بازدید : 11 یکشنبه 25 خرداد 1393 نظرات (0)

دوباره سینه ی تنگم بهانه می گیرد               بیا  و  درد دلم  را دوباره  درمان  کن

بیا و نیمه شبی یا سحر گهی مولا                مرا به بزم مناجات خویش درمان کن

                                          *************

تمام عمر جوانی گذشت در غفلت                دگـر نمانـده نشانی ز پـرده ی عصـمت

فرو رفته  ترینم به ورطه ی  ظلمت                 به نور خوف و رجاء سینه ام چراغان کن

                                         *************

مسیر پر فتن و کوله بار من خالی                نمانده بهر مناجات حال و احوالی

بیا و معجزه ای کن شکاف ده دل را               گناهکار ترین را ز نو مسلمان کن

                                        *************

به اختیار خودم رو سیاه تر گشتم                 گناه کردم و هر دم تباه تر گشتم

بیا به بند اسارت به زور با اجبار                    غلام خیره سرت را غلام ایمان کن

                                        *************

اگـر اسـیر گنـاهان جام دهـم هیـهات             اگر دوباره به شیطان امان دهم هیهات

گدایت آمده با کاسه ی تهی در دست            بــرای بــار هــزارم بیــا و احـسان کـــن 

 

شعر از: حسین محسنات

دعبل بازدید : 13 یکشنبه 25 خرداد 1393 نظرات (0)

نسیم دربدرم گرد راه آوردم
زشب سیاه ترم رو به ماه آوردم

دوباره توبه شکستم دلم پریشان شد
دوباره بر سـر دوشم گنــاه آوردم

به جرم خیره سری بنده را عذاب کنید
ولی بدان بدنی همچو کاه آوردم

دلم شکست دو چشمم دو ابر باران شد
زسینه ناله ای از جنس آه آوردم

در آستان کرم شرط مسئلت فقر است
تمام فقرم و رو سوی شاه آوردم

اگرچه لایق لطف تو نیستم اما
برای جلب نگاهت نگاه آوردم

همان گدای شب جمعه ام که کاسه بدست
بــه روضـه ی شـه بـی سـر پـنـاه آوردم

زدند سینه ی من را به نام عشق حسین
نـشــان نــوکــری بــارگــاه آوردم

شعر از حسین محسنات
دعبل بازدید : 10 یکشنبه 31 فروردین 1393 نظرات (0)

ما بین حال خوف و رجا گریه می کند

بر قطره های خون خدا گریه می کند


حرف دلش همین که به گودال می رسد
چشمش به ذکر کوفه بیا گریه می کند


بغض علی(ع) بهانه ذبحت شده حسین(ع)
مسلم برای راس جدا گریه می کند


از مکر این جماعت شبه الرجال شهر
حتی زمین و آب و هوا گریه می کند


بالای این عمارت نیرنگی و ریا
حس میشود که باد صبا گریه می کند


در لحظه ی طواف حرم خوب دیده اید ؟
کعبه برای کرببلا گریه می کند


همراه حاجیان که به قربانی آمدی
بعد از شما صفا و منا گریه میکند


اینجا به گریه های پدر خنده می کنند
وقتی به تکه های جدا گریه می کند


مشکی که همره قمر این عشیره است
با دیدن دو دست رها گریه می کند


وقتی سه شعبه طعنه به شمشیر می زند
عالم به حال طفل شما گریه می کند


در حیرتم همان که به قتلت نشسته است
بر روی سینه ی تو چرا گریه می کند ؟


بر غربت سه ساله قامت کمان نگر
وقتی کنار تشت طلا گریه می کند


یک سال و نیم بعد تو سالار تشنه لب
زینب(س) فقط برای شما گریه می کند

 

شاعر : سعید قاسمی

دعبل بازدید : 13 یکشنبه 31 فروردین 1393 نظرات (0)

بلند مرتبه شاهی برادرش افتاد
تمام هستی او در برابرش افتاد


چه شد که روز دهم آسمان به زیر آمد
در آن دمی که علمدار پیکرش افتاد


تمام اهل حرم خون به گریه در وقتی
عمود ملجم دوم برآن سرش افتاد


گمان کنم که حسین(ع) مرگ خود زحق میخواست
همین که از سر اسب میر لشکرش افتاد


حسین(ع) که قامت او کعبه ملائک بود
ولی زمرگ برادر سراسرش افتاد


برای ساقی آبی که تشنه جان می داد
عزیز فاطمه(ع) همراه خواهرش افتاد


نشان  بوسه حیدر(ع) هنوز هم پیداست
بر آن دو دست شفاعت که از برش افتاد


قد کمان حسین(ع) همچو مادرش زهراست
مگر که خون خدا یار و یاورش افتاد


ازین به بعد آسمان همیشه تاریک است
چراکه ماه مدور ز محورش افتاد


شاعر : سعید قاسمی

دعبل بازدید : 10 شنبه 30 فروردین 1393 نظرات (1)

 

ما را بنشان، زیر پر و بال خودت

 

یک قدر برس به وضع و به حال خودت

 

هر چند فدک، گرفته شد؛ چیزی نیست

 

مادر   فدکِ هستی من مال خودت

 

.....

 

حق امت، حق ولیّ را بردند

 

توحید به شکل عملی را بردند

 

دعوا به سر فدک نبوده آخر

 

طومار ولایت علی را بردند

 

...........

 

ظلم است، کتک به یاس نیلی بزنند

 

شلاق و لگد، به هر دلیلی بزنند

 

دست پدرت بسته، کجایی مهدی؟

 

نگذار به مادر تو سیلی بزنند

 

.........

 

بوی پدرت می آید، غصه نخور

 

او پشت درت می آید، غصه نخور

 

تنهایی در بقیع سخت است ولی

 

دارد پسرت می آید، غصه نخور

 

........

 

روزی، نظر فاطمه برمی گردد

 

دیگرهنر فاطمه برمی گردد

 

تا اجر مصائب پدر را بدهد

 

مهدی، پسر فاطمه برمی گردد

 

 

 

شاعر : میثم امانی

 

 

دعبل بازدید : 9 شنبه 30 فروردین 1393 نظرات (0)

 

به گرگان آمده ای

به بهبهان بیا

به ابن بابویه نوشتی

به ما بنویس

یا ابالمهدی

 

*******************

در این زمانه که فسق و فجور می بارد


چه حکمت است  خدایا  سرور می بارد


چه کرده ای تو مگر پشت میله زندان؟


هنوز از در و دیوار ، شور می بارد


همین که وارد زندان شدی، نگهبان گفت


بنازم این قد و بالا که نور می بارد


از آن دقیقه که افتاد سایه ات بر من


هنوز از سر و رویم، غرور می بارد


نوشته اید: بدان ابن بابویه قمی


دوام فیض به قلب صبور می بارد


چه فرق می کند آخر ؟ مدینه یا گرگان؟


ولیّ شیعه به نزدیک و دور می بارد


امام یازدهم شد امان اهل زمین


امام اگر که نباشد، شُرور می بارد


امام یازدهم ، صامت است، با این حال


بخواه تا که ببینی چه جور می بارد


 

شاعر : میثم امانی

 

دعبل بازدید : 14 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

هم آب و هوا برایتان میگرید

هم ارض و سماء برایتان میگرید

 

هم کوه میان روضه ات میلرزد

هم شاه و گدا برایتان میگرید

 

هم دیده صاحب الزمان هرشب و روز

هم دیدهی ما برایتان میگرید

 

بیمار اگرچه ارمنی هم باشد

از بهر شفا برایتان میگرید

 

 در هر شب جمعه مادرت می آید

در کرب و بلا برایتان میگرید

 

گه بر سر تل و گه به مقتل زینب

در سعی و صفا برایتان میگرید

 

در روضه ی تنهائیتان تیر جدا

شمشیر جدا برلیتان میگرید

 

آن نیزه که بوسه ها زده بر بدنت

از خون شما برایتان میگرید

 

در گودی گودال نفهمیدم من

این شمر چرا برایتان میگرید

 

حسین محسنات

دعبل بازدید : 8 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

گرد و خاکی ز دور میبینم        آفتـابی ز دور می تـابـد

همره صد هزار قافله دل          کاروان حسین می آید

                       --------------------

بوی عطری عجیب می آید        کاروان نه که باغی از گاها

گوئیا از بهشت خلد برین          پا نهاده به خاک کرب و بلا

                       --------------------

دسته دسته ملائک آمده اند        تا که خاک قدم به دیده نهند

ذره ای خاک راه قافله را               از برای بهشتیان ببرند 

                       --------------------

عطر و بویی محمدی دارد            چه جوان دلاوری دارد

اشبه الناس خّلقً و خُلقً            یا که اصلا پیمبری دارد

                       --------------------

علمی بر فراز بیرق ها               بر سر دوش اشجع الناس است

حرم آرام کودکان در خواب          تکیه گاه خیام عباس است

                       --------------------

آرمیده میان گهواره                     شیرخواری شبیه قرص قمر

در کنارش رباب می خواند            ای فدای لبان تو مادر

                       --------------------

آن طرف تر رقیه با خنده             میزند بوسه بر رخ بابا

پدر اورا گرفته در آغوش              میزند شانه گیسوانش را

                       --------------------

از پس پرده ای ز هودج نور           عمه ی کاوان هویدا شد

هرکسی بود گرد محمل او           دست بر سینه اش زدو خم شد

                       --------------------

غرق در عزت و جلال و شکوه         گشت خاتون پیاده از محمل

دست بر شانه ی علی اکبر           پا رکابش شده ابو فاضل

                       --------------------

خــیمه زد کــاروان ثارالـلـه              علـم بیـرق و کـتل بر پا

چند روزی گذشت تا که رسید         غربت عصر روز عاشورا

                       --------------------

علم افتاده بر زمین اما                   نیست آثاری از علمداری

یک طرف مشک یک طرف سقا        خیمه ها غرق در عزاداری

                       --------------------

کاروان جای یک سبد لاله             دشتی از لاله های پرپر داشت

خیمه ها جای یک علی اکبر          حال یک کربلا پیمبر داشت

                       --------------------

از دم تیر تیغ و سر نیزه                گشته پر گل زمین کرب و بلا

نا نجیبی سوار آورده                    تا بگیرد گلاب قاسم را

                       --------------------

ناقه های برهنه آوردند                  تازیانه زدند زینب را

عمه ی خیمه ی بنی هاشم          مانده بین حرامیان تنها

                       --------------------

نه عمویی کنار عمه رسید            نه عصایش دو دست اکبر بود

آنکه هر دم کنار زینب بود             بین گودال پاره پیکر بود

                       --------------------

حمله بر خیمه گاه آوردند             همه آتش به آشیانه زدند

عوض بوسه و نوازش ها              سیلی و ضرب تازیانه زدند

                       --------------------

ناله میزد رقیه در آتش               سوخته گیسوان ما بابا

در شلوغی مرا رها کردی            رفته ای روی نی چرا بابا

 

حسین محسنات

دعبل بازدید : 9 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

آهش زمین کوفه را غم بار می کرد

از فرط غربت تکیه بر دیوار می کرد

 

شرمنده بود و خسته بود و دل شکسته

بهر کسی گوئی دعا بسیار میکرد

 

شرمندگی در دیده گانش موج میزد

با نا امیدی زیر لب تکرار میکرد

 

کوفه نیا کوفه نیا امروز در شهر

با هر که حرفت را زدم انکار میکرد

 

کوفه نیا من با دو چشم خویش دیدم

آهنگرش هم روز هم شب کار میکرد

 

بازار تیر و تیغ و نیزه داغ داغ است

هرکس به امید تنت انبار میکرد

 

آنکه برایت نامه ها میداد هر روز

امروز بر قتل شما اسرار میکرد

 

پیر و جوان این جماعت بی وفایند

عبد خدا نه بنده ی سیم و طلایند

 

دیروز مشتاق وصال یار بودند

امروز هم پیمانه با اهل زنایند

 

آقا نیا این قوم قصد جنگ دارند

در انتظار کشتن طفل شمایند

 

من از سر بارار ها فهمیدم اینها

پایش بیفتد بی حیای بی حیایند

 

حسین محسنات

دعبل بازدید : 6 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

 

باز هم عطر سیب می آید           این زمین باز آسمانی شد

باز در روضه های هر خانه            وقت یبن الشبیب خوانی شد

                            --------------------

اهل عالم بگوش بار دگر              فرصت نوکری فراهم شد

بعد از آن انتظار طولانی               عاقبت نوبت محرم شد

                              --------------------

گفت آن رهرو طریقت ما                 این محرم حیات اسلام است

محفل روضه ،خون سرخ شهید         رازهای ثبات اسلام است

                            --------------------

ای حسین شیعیان ایرانی             هرچه دارند از محرم توست

عزت و اتحاد و آزادی                      همه از لطف پرچم غم توست

                            --------------------

با تاسی به انقلاب شما               ما بریدیم دست استکبار

سوخت آن لانه های جاسوسی      برملا گشت فتنه ی بد کار

                            --------------------

در همه صحنه ها نشان دادیم         که جدا از مرام نامردیم

ننوشتیم نامه ها خودمان              تا حریم شما سفر کردیم

                            --------------------

خاک ایران همه سرای شماست        امشبی را بیا عبور کنیم

خاطــرات  محـــرم  شــهر                 بهبهان را کمی مرور کنیم

                            --------------------

در همین بهبهان زمانی که              خواندن روضه سخت تاوان داشت

روضه هایت حسین بر پا بود             سینه ها نور پاک ایمان داشت

                            --------------------

با دم ناظم الشریعه ی تو                همه رفتیم در سفینه ی تم

بـا احــادیـث ارجــانـی ها                شد همین شهر ما مدینه ی تو

                            --------------------

یاد آن روز های رفته بخیر                همه سینه زن شما بودیم

بین آن دسته جات و هیئت ها         مثل مرغی زتن رها بودیم

                            --------------------

کوچه ها بوی کربلا می داد               عطر هر خانه بوی نذری بود

نوحه میخواند حق پرست و همه       سینه ها بود در غم تو کبود

                            --------------------

پهلوانان شهرمان همگی               نوکران محرمت بودند

دسته ی کاوانسرا جمله              غرق در شور ماتمت بودند

                            --------------------

از خود صحن حضرت شافضل           تا خود حیدر ابن موسی ما

بر سر و سینه میزدیم آن دم            مهر میشد برات کرب وبلا

                            --------------------

در میان سه سنگ خوانی ها          سنگ عباسرا به سینه زدیم

هر محرم به عشقتان مولا              دو دمه واحد و زمینه زدیم

                            --------------------

تا که ناقوس یک نبرد زدند             شهر آرام ما چه غوغا شد

بر بلندای تکیه ها  علم                یک قدم تا بهشت بر پا شد

                            --------------------

حاصل نوکری برای شما               حاصل اشک دیده و دل خون

حاصل آن جوان سینه زنت          شد شهید جزیرهی مجنون

                            --------------------

سنگر جبهه ها به ما آموخت         که تو بابای ما جوانانی

هر جوانی به عشق روح الله          شد علی اکبر جمارانی

                            --------------------

بهر لبیک حرف رهبرمان              همگی عابس و حبیب شدیم

پای هل من معین غربت او          همه در خون خود خضیب شدیم

                            --------------------

غربت چارشنبه ی پیروز              شد شبیه غروب ثارالله

ان همه نو نهال غرق بخون          همگی قاسمند و عبدالله

                            --------------------

کربــلای شلمچــه و فــکه                    بود سر تا سرش تماشایی

خاک پاکش چه عطروبویی داشت        از بقایی ، ستونه ،  دانایی

                            --------------------

ای فدایت هزارو صد لاله                 ما به سر شوق کربلا داریم

گر شوی باز هم تک و تنها               ما همه مسلم وفاداریم

                            --------------------

ما زتو دل نمی کنیم آقا             ما زنسل دقایقی هستیم

بهر فتح الفتوح خیبرها             همه همرزم صادقی هستیم

                            --------------------

طول تاریخ ما نشان دادیم           با محرم چه درس ها دیدیم

آخرین درس مکتب سرخت          درس خون را چه خوب فهمیدیم

                            --------------------

ماهمه غرق در تولائیم              از ولایت همیشه می خوانیم

پای سید علی خامنه ای           تا طلوع ظهور می مانیم

                            --------------------

باز مردم محرم آمده است            قدر دانید این همه غم را

مثل اجدادتان شما هم باز           خوب برپا کنید پر چم را

 

حسین محسنات

دعبل بازدید : 8 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

تا که غم در سینه ی ما جا گرفت                    ذکر یا مولای ما بالا گرفت

عاشقان مدحوش و شیدای علی                     محور هستی تولای علی

خالق منان به عشق مرتضی                          آفریده هستی و افلاک را

عرش را با نام او زیبنده کرد                             یا علی گفت وجهان را زنده کرد

گفت بر آدم تو را کردم نبی                              پس ولی عالمیان شد علی

با علی آباد هر ویرانه شد                                آتش نمرود هم گلخانه شد

نوح در سودای آن طو فان سخت                     نام او را برد طوفان وانشست

ذات او در اصل ذات کبریاست                           بین انسان است و از انسان جداست

سوره ی قدر است قدر عزتش                         شان انسان است شان حیبتش

عدل افتاده به پایش از ادب                              وصله دارد جامه ی شاه عرب

در احد جانش سپر شد مرتضی                       تا نگیرد زخم جسم مصطفی

جنگ خندق صحنه ی جولان او                        عالم و  آدم  همه  حیران  او

عبدود را کشت عالم شد خموش                      بانگ تکبیر خدا  آمد به گوش

تک سوار صحنه های کارزار                             صاحب شمشیر تیز ذوالفقار

بعد پیغمبر چرا مظلوم شد                               عالمی از علم او محروم شد

بود   در  ایام  تنهایی  او                                   در دو چشمش خار تیغی در گلو

چاه کوفه یار شبهای علی                               همنشین درد و دلهای علی

بی وفایی ها علی را خسته کرد                      حیدر کرار را کت بسته کرد

دست بسته شیر حق را می برند                      پیش چشمش هستی اش رامیزنند

داد تیغ  ابن ملجم   خاتمه                                   بر فراغ مرتضی و فاطمه

تیغ زهر آگین به فرقش جا گرفت                       جان مولا را غم زهرا گرفت

 

حسین محسنات

دعبل بازدید : 12 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

ای نام تو زیبا ترین                   شیدای تو رسوا ترین

عشق تو با جانم اجین              ای اولـیـن و آخـریـن

 

                      مرآت رب العالمین

                      مولا امیر المومنین

 

ای عـلـت معـلـول ها                ای باور مجهول ها

مجنون ترین بهلول ها               در وادیت معمول ها

 

                      مستی عشقت آتشین

                      مولا امیرالمومنین

 

کعبه ولادت گاه تو                 مسجد شهادت گاه تو

عالم عبادت گاه تو                 همواره حق همراه تو

 

                      خاکی ترین بالا نشین

                      مولا امیرالـمومنـین

 

راهت صراط المستقیم             و خُلقِکَ خُلقٍ عَظیم

و قـَـلبـِـکَ قَلـبٍ سَــلیم            برما کرم کن یا کریم

 

                      تفسیر قرآن مبین

                      مولا امیرالمومنین

 

لـفـظ کلامــت دلربـا             صوم و صلاتت بی ریا

ای عرشیان را رهنما           ای جـلوه ی نــور خــدا

 

                      ای پای تا سر در یقین

                      مولا امیـرالمـومنـیـن

 

بازوی تو خیبر گشا             خشم تـو خشم کبریـا

بـهر تـو جبار سماء             توصیف کرده لا فتی

 

                      نامت شجاعت آفرین

                      مـولا امیر المـومنیـن

 

در سجده های اعتکاف          در بین احرام و طواف

یا در جهاد و درمصاف            هرگز نـداری انعـطاف

 

                      رفتار تو معیار دین

                      مولا امیر المومنین

 

ای بهترین فـریـاد رس             تو جنتی ما خار و خس

ای حب توهمچون نفس           قدر تو را نشناخت کس

 

                      ای دردوعالم بی قرین

                      مـولا امیرالمـومـنیـن

 

آقا تویی مولا تویی              ما قطره و دریا تویی

بر خاکیان بابا تویی             آرامـش زهرا تـویی

 

                      همتای زهرا برزمین

                      مـولا امـیرالمـونـیـن

 

 

حسین محسنات

دعبل بازدید : 10 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

علی را خدا بهترین آفریده                        به عشقش بهشت برین آفریده

برای ثواب و عقابش خداوند                      تـرازو و مـعیـار دیـن آفریـده

نباشد مثالی برایش که اورا                     خدا یکه و بی قرین آفریده

به آن غاصبان خلافـت بگوئید                   علی را خدا جانشین آفریده

از آن روز اول خـداونـد او را                        امیر زمان و زمین آفریده

نه در روز آدم گلــش را سرشته               همین را بدان پیش از این آفریده

تو برتر بدان هر چه هم من بگویم             که او را چنان و چنین آفریده

سرانجام توصیف حیدر جنون است           خدایش جنون آفرین آفریده

 

 حسین محسنات

دعبل بازدید : 12 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

باده ی غم در سبوی ماست آقا جان بیا

ذکر نامت  گفتگوی  ماست  آقا جان بیا

 

تاکه خون عاشقان می جوشد از کرب و بلا

اشک خون آب وضوی ماست آقا جان بیا

 

خون یک ششماهه امضائیست بر آئین ما

شیعه  بودن  آبروی  ماست  آقا جان بیا


یک محرم  بهر  خودسازی  کفایت  میکند

غیر از این مشکل زخوی ماست آقا جان بیا

 

ظهر عاشورا به ما درس شهادت داده است

راه عزت سمت وسوی ماست آقا جان بیا

 

کاش ما هم کربلا بودیم و پرپر می شدیم

اربا"  اربا   آرزوی  ماست  آقا  جان   بیا

 

کاش راس ما به روی نیزه ها جا می گرفت

لایق خنجر  گلوی  ماست آقا  جان  بیا

 

خوش به حال آنکه چون ارباب سر بنهاد و رفت

راه زینب  پیش  روی   ماست  آقا   جان   بیا

 

حسین محسنات

دعبل بازدید : 11 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)


صدای پای غریبی زدور می آید
دوباره لحظه ی ناب حضور می آید

دوباره بی سر و پا می شود دل مجنون
دوباره بر سر شوریده شور می آید

خبر رسیده طلوع سپیده نزیک است
به ظلمت دل ما باز نور می آید

رسیده پیرهنی دیده ها چراغان شد
به کلبه ی غم و ماتم سرور می آید

صبور باش که یک جمعه از همین ایام
ز پشت پرده ی غیبت صبور می آید

جوانیم سپری شد اجل امانم ده
به چشم خویش ببینم ظهور می آید

 

حسین محسنات

دعبل بازدید : 7 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

 

مرحم به زخمهای دل مضطری بزن

یک شب بیا به خانه ی قلبم سری بزن


گر آمدی و باز در خانه بسته بود

در خواب مانده ایم دوباره دری بزن


از یاد رفته ای صبوری دگر بس است

 امشب بیا و سیلی درد آوری بزن


تا اندکی درد تو افتد به جان ما

بر نوکرت یک تشر آخری بزن


تنبیه تو حواس مرا جمع میکند

با این زدن دوباره مرا میخری بزن


عمریست جای یار تو سربار بوده ام

در زیر پای خسته یتان خار بوده ام


تنهاترین حجت ارض و سماء تویی

مظلوم تر از همه ی اولیاء تویی


بر زخمهای قلب غمینت نمک منم

با این وجود مرحم هر زخم ما تویی


آن بی وفا که کرده شما را رها منم

آن با وفا که باز نکرده رها تویی


خو کرده با غیبت کبری یتان منم

زندانی غربت بی انتها تویی


گریان روضه های شه کربلا منم

امروز مبتلای به کرب وبلا تویی


باید خودت برای ظهورت دعا کنی

تنها کسی که هست به فکر شما تویی


چشمت به راه بلکه کسی یاریت کند

در راه انتقام علمداریت کند

 

ای ذوالفقار خفته ی حیدر صبور باش

آرام جان خسته ی مادر صبور باش

 

ایوب صبر یوسف تنهای فاطمه

غیبت دگر رسیده به آخر صبور باش

 

در پیش دیدگان خداوندیت اگر

در خون نشسته دین پیمبر صبور باش

 

دیدی اگر که امت اسلام واحده

تن داده بر قتال برادر صبور باش

 

کردند شیعیان رهایت یکی یکی

در موج فتنه های مکرر صبور باش

 

در این زمانه دین هدف تیر فتنه هاست

دیدی جوان تو شده اکبر صبور باش

 

آقا دمشق نیا و یا جان مادرت

با گریه های زینب مضطر صبور باش

 

این روزها سوریه صحرای کربلاست

دیدی تو شیرخواره ی بی سر صبور باش

 

تا میزنی گریز به آغوش یک پدر

تا می رسی به حنجر اصغر صبور باش

 

وقتی رسید روضه به گودال قتلگاه

وقتی رسید نیزه به حنجر صبور باش

 

چیزی نمانده باز علم ها به پا شود

عالم دوباره صحنه ی کرب و بلا شود

 

حسین محسنات

 

دعبل بازدید : 11 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

این دیده را ساحل دریاچه کرده ایم

عمریست غیر گریه در اینجا چه کرده ایم ؟


عاشق به پای دلبر خود سر نهاده است

ما پای عشق بازی مولا چه کرده ایم ؟


عاشق شهید میشود و باز غرق خون

گوید خجل برای تو آقا چه کرده ایم؟


عاشق شهید کرب و بلای حسین بود

ما جز طواف کعبه ی آنها چه کرده ایم ؟


عاشق تمام عمر گرفتار دلبر است

ما غیر حرف ، غیر تماشا چه کرده ایم ؟


شرمنده از حال پریشان زینبیم

ما در قیاس زینب کبری چه کرده ایم ؟


وهابیان بیاد علی اصغر حسین

ششماهه میکشند ولی ما چه کرده ایم ؟

 

در روضه ی قرائت قرآن به روی نی

با من بگو که قاری خود را چه کرده ایم ؟

 

عمریست در برائت با اهل کوفه ایم

اما برای یوسف زهرا چه کرده ایم؟

 

آن عاشقان ولی خدا را به نی زدند

ما عاشقان ولی خدا را چه کرده ایم ؟

 

بر لب نوای العجل و در عمل ولی

تا که شود ظهور محیا چه کرده ایم ؟


حسین محسنات

دعبل بازدید : 7 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

باز دارم به سر هوای بقیع

باز این دل شده سرای بقیع


باز آتش گرفته سینه ی من

تا شود شمع و روشنای تو


خیمه ی اشک و آه و افسوس است

هر دلی گشته آشنای بقیع


یک شب جمعه زائران حسین

روضه خوانید از برای بقیع


تا که باشد گریز روضه یمان

از دل خاک کربلای بقیع


گریه کن بهر آن امامی که

آرمیده به شانه های بقیع


آن سفیر امام عاشورا

آخرین یادگار کرب و بلا


آنکه هم ناله با یتیمان بود

آنکه همپای با اسیران بود


آنکه با کاروان چهل منزل

بی سپر در دل بیابان بود


آنکه خاک قدوم بی جانش

سرمه ی دیده ی مغیلان بود


آنکه در کوچه های کوفه و شام

بر سرش اوج سنگ باران بود


آنکه در گوشه ی خرابه ی غم

پابه پای رقیه گریان بود


آنکه در صحن اشک چشمانش

غربت کربلا نمایان بود


گرچه سوزاند سینه اش را زهر

قاتلش خیمه های عطشان بود


لحظه ی آخری نمی دانم

زچه رو اینچنین پریشان بود


گفت من را کفن کنید اما

آن حسینی که شاه خوبان بود


غرق در خون سه روز پی در پی

بدنش روی خاک ، عریان بود

دعبل بازدید : 6 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

مرحم درد های ما زهرا  

هستی ما صفای ما زهرا


شیعه ایم و ولی ما حیدر

پاسدار ولای ما زهرا


قبله گاه قنوت عرش خدا

آسمان دعای ما زهرا


روز محشر میان خوف و رجاء

منجی هل عطای ما زهرا


باز هم فاطمیه آمد باز

مادری کن برای ما زهرا

 

حسین محسنات

دعبل بازدید : 7 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

باز هم شورشیست در دلها

باز در گل نشسته محمل ها

باز ذکر تو حضرت صادق

گشته نقل تمام محفل ها


وسعت بیکران تویی مولا

آشکار و نهان تویی مولا

ما همه جملگی زمینیم و

بهر ما آسمان تویی مولا


هرچه داریم از کرامت توست

همه از لطف بی نهایت توست

حوزه ی علمیه عنایت توست

قلب شیعه پر از روایت توست


تو چه زیبا نماز میخواندی

غرق سوز و نیاز میخواندی

آیه آیه به ناز میخواندی

گوئیا بر فراز می خواندی


محو در ذات کبریایی تو

جابر آمد شود فدایی تو

سلمی و کمیت و ابن عفان

همه گرم غزا سرایی تو


می گرفتی در شب خاموش

کیسه های طعام را بر دوش

نیمه شب ناشناس میرفتی

مثل جدت امیر برقع پوش


مثل حیدر غریب و بی یاری

بین نا مردمان گرفتاری

کوچه های مدینه قاتل تو

چه دل پر ز غصه ای داری


در همین کوچه مرتضی افتاد

مادرت فاطمه ز پا  افتاد

حال در کوچه ها تو را بردند

قرعه این بار بر شما افتاد


پا برهنه  در پی مرکب

میدویدی تو در سیاهی شب

کو عبایت ، عمامه ات چه شده

شده ای مثل عمه ات زینب


گرچه آتش گرفت بیت شما

گرچه بردند پا برهنه تو را

گرچه جانت به لب رسید اما

نیست روزی شبیه عاشورا


دخترت را حرامیان نزدند

بر تنت نیزه بی امان نزدند

شمر بر سینه ی شما ننشست

بر لبت چوب خیزران نزدند


حسین محسنات

دعبل بازدید : 8 شنبه 21 دی 1392 نظرات (0)

معلوم شد حقیقت معنای مرد چیست

بنگر به کربلا که بفهمی نبرد چیست

بیتاب می شوی بخدا، آب می شوی

سرّ زبانِ تشنه، سرِ آب سرد چیست؟

ای کوفه ، ای مدینه و ای مکه درک کن

جام شراب و جای سگ و تخته نرد چیست

سیلاب سیلی آمد و باد کتک گرفت

تنها رقیه بود که فهمید درد چیست

حالا سری به نیزه و حالا زنی اسیر

این چشم های خیره گرِ دوره گرد چیست؟

هی گفت از حسین و هی گفت از حسین

زینب نگفت: سهم من از این نبرد چیست!


شعر از : میثم امانی

دعبل بازدید : 10 شنبه 21 دی 1392 نظرات (0)

دلم گرفته از این روزهای دور از تو

خودت بگو چه کند قلب ناصبور از تو؟

درست، هم قد سی سال رنج فردوسی است

نوشته ام سر گهواره تا به گور از تو

صلاح آمدنت ، دست رودکی هم نیست

سخن چگونه بگوید دوچشم کور از تو؟

دلم خراب دوبیتی است مثل تو، طاهر

نه دشتی از سرمن رفته و نه شور از تو

چراغ عمر نظامی شکست، پشت شکست

بقای عمر تو باشد، بلا به دور از تو

نه حافظم که بنالم، نه سعدی ام عاشق

نه طرح نو بلدم من  نه وصف حور از تو

نیامدی که مرا مولوی کنی  یا شمس

چگونه نور بگیرم، چگونه نور از تو؟

تمام زردی خیرات شاعران از من

کمال سرخی اندیشه شرور از تو

من احتیاج به خیام دیگری دارم

که حق خویش بگیرم ولی به زور از تو

 

شعر از : میثم امانی

دعبل بازدید : 18 شنبه 21 دی 1392 نظرات (0)

اگرچه خوش به شب و روز ما نمی گذرد

زمان، همیشه به سود شما نمی گذرد

 

تقاص دشمنی اهل بیت، سنگین است

خدا ازاین همه جور و جفا نمی گذرد

 

قبول توبه آدم، به چارده شرط است

امام اگر که نخواهد، خدا نمی گذرد

 

شهیدِ شاهدِ اول؛ علی  علی مولا

بدون اذن تو، آب و هوا نمی گذرد

 

چقدر ساده گذشتیم از کنار بقیع

خدا که ساده ازاین ماجرا نمی گذرد

 

اگر که کفر بورزی به آیه های خدا

مجال می دهدت منتهی نمی گذرد

 

فدای حضرت مهدی که مطمئنم من

به شیعه می نگرد، بی دعا نمی گذرد

 

هنوز اول خط است، منتظر باشید

که راه قدس جز از کربلا نمی گذرد

 


شعر از : میثم امانی

دعبل بازدید : 21 شنبه 21 دی 1392 نظرات (0)

یوسف گمگشته می اید ولی الان کجاست؟

هیچ می دانید قطب عالم امکان کجاست؟

روز روشن، چشم روشن، مشعل روشن به دست

می رود دنبال یک انسان ولی انسان کجاست؟

روز و شب می بینمش انگار بین کوچه ها

این در آن در می زند: عمار کو؟ سلمان کجاست؟

بی پدر، سخت است بر من گوشه ی شب های شهر

آنکه می آورد بقچه بقچه آب و نان کجاست؟

زندگی ! دیگر نران، آرام جانم رفته است

جسم خود را بسکه چسبیدم؛ خدایا  جان کجاست؟

هی مدینه می رود، هی کربلا و هی دمشق

سر کجا؟  عموکجا؟  بابا کجا؟  میدان کجاست؟

یازده قرن است در دور و تسلسل مانده ایم

دور، دور مهدی اما مهدی دوران کجاست؟

حق چپاول می شود، ابنای باطل ساکت اند

پس معاویه کجا؟ پیراهن عثمان کجاست؟

یوسفم کنعان نمی آید، بیا یعقوب شو

رو به سوی کعبه ی موعود کن؛ کنعان کجاست!

 

شعر از : میثم امانی

دعبل بازدید : 10 شنبه 21 دی 1392 نظرات (0)

حرف بزن یا علی تا همگان بشنوند

نام تو را واجب است، مکان مکان بشنوند

حرف سر کوفه نیست، حرف سرعالم است

عده ای اندک چرا دراین میان بشنوند؟

خواست بگوید" به جان کیست که اولی تر است؟"

خواست ولی حیف شد، خواست به جان بشنوند

پیرغلامان تو  یک شبه دشمن شدند

خطبه  نگه دار تا چند جوان بشنوند

موقع جان دادنم آه  به دادم برس

بلکه دوگوشم کمی بانگ اذان بشنوند

وقت قیام علی است، صیحه بزن جبرییل

تا همه مردم عصر و زمان بشنوند

بنده کی ام؟  مولوی حرف درستی زده است

"سرِّ" تو را بهتر است از " دگران" بشنوند

 

شعر از : میثم امانی

دعبل بازدید : 8 شنبه 21 دی 1392 نظرات (0)

دم تحویل احوال است تازه

و فروردین امسال است تازه

بهارآمد ، بهار قلب عاشق

محرم اول سال است تازه

...............

نه بسیارونه کم دارم حسین جان.

هزاران شکرهم دارم حسین جان.

اگرچه خیرازدنیاندیدم.

تورادارم چه غم دارم حسین جان

.........................

 

خودت چرخ دل مارا بگردان

یخِ در سینه ام را آب گردان

جوان خویش را سیراب کردی

مرا هم یا حسین سیراب گردان

 

................................

یکی سیراب توی کاخ ، باران

یکی در دست صد سلّاخ ، باران

نباریدی و اصغر تشنه جان داد

نمی خواهم بیایی ، آخ باران

 

...................................

تو یک تصویر دیگر داری ازخاک

دل پر، صورت تر داری از خاک

کجایی حضرت باران کجایی؟

سرخورشید را برداری ازخاک؟

 

شعر از : میثم امانی

دعبل بازدید : 13 شنبه 21 دی 1392 نظرات (0)

دلم چقدر پر و بال می زند  سویت

دلم قرار ندارد  مگر سر کویت

چه می شود که دراین حال و روز بیماری

خبر دهی که می آیی .... که می رسد بویت

چه می شود که برای فقط دو سه لحظه

یواش بگذری آخر که بنگرم رویت

چه می شود که دم مردنم صدا بزنند:

نگاه کن که عزیزت نشسته پهلویت

چه می شود که پس از عمری انتظار و امید

سرم قرار بگیرد به روی زانویت

چه می شود شب اول که می روی در قبر

برات سبز ببندند دور بازویت

ولی دریغ ... کجا من ؟  کجا شفاعت تو؟

که آرزوی بزرگی است دیدن رویت

 

شعر از : میثم امانی

دعبل بازدید : 10 شنبه 21 دی 1392 نظرات (0)
دعبل بازدید : 10 شنبه 21 دی 1392 نظرات (0)
دعبل بازدید : 10 شنبه 21 دی 1392 نظرات (0)
دعبل بازدید : 12 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

بيانات در ديدار جمعى از شعراى آئينى

در آستانه‌ى سالروز ميلاد حضرت اميرالمؤمنين(ع)

(( اما آنچه كه مناسب اين جلسه است كه من به عنوان توصيه به برادران عرض كنم، چند تا نكته است. يك نكته اين است كه اين شعرى كه شما اسمش را شعر آئينى گذاشتيد و نامگذارى نامناسبى هم نيست - حالا شما شعر مذهبى را به نام شعر آئينى معرفى ميكنيد، عيبى ندارد - جزو بهترين عرصه‌هاى به كار بردن قريحه‌ى خداداد شعر و اين موهبت بزرگ است. اين قريحه، يك نعمت بزرگى است كه خدا به كسى عطا ميكند؛ اين نعمت را نبايد كفران كرد. شكرانه‌ى اين نعمت اين است كه انسان با اين قريحه يك چيزى بياورد وسط و به انسانها و افكار عرضه كند كه براى آنها مفيد باشد. نه اينكه من بخواهم خشك و جامد بگويم؛ با قطع نظر از سود و استفاده‌ى مستمع، شاعر به فكر دل خودش نباشد و حرف دل و احساسات خودش را نگويد؛ نه، اشكالى ندارد؛ يعنى بنا بر اين نيست كه ما سخن گفتن شاعر از دل و براى دل خود را نفى كنيم؛ ليكن ميخواهيم اين را بگوئيم كه در مقام تقويم و ارزيابى، اگر بناست شعر محتوائى داشته باشد، بهترين محتواها همين محتواهاى شعر دينى و شعر مذهبى است با عرض وسيع و گسترده‌اى كه دارد.))
 
متن کامل در ادامه مطللب
دعبل بازدید : 10 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

بيانات در ديدار شاعران‌

در سالروز ميلاد امام حسن مجتبى‌ علیه‌السلام
پانزدهم رمضان ۱۴۳۳


((شعر بايد در خدمت ارزشها باشد. من انكار نميكنم كه شعر آئينه‌ى احساس شاعر است و شاعر حق دارد احساس خود را، احساس شاعرانه‌ى خود را، درك شاعرانه‌ى خود را در قالب اشعارى كه قريحه‌ى سرودن آن را خدا به او داده، بريزد و ارائه كند - اين را من كاملاً قبول دارم - منتها شعر به عنوان يك هنر والا، يك هنر برتر، به عنوان يك نعمت بزرگ الهى، يك مسئوليتى دارد؛ وظيفه‌اى هم دارد. غير از بيان احساسات، شعر مسئوليتى هم دارد. به نظر من آن مسئوليت عبارت است از اينكه بايد در خدمت دين و انقلاب و اخلاق و معرفت باشد. اگر چنانچه شعر اين مسئوليت را انجام داد، حق تحقق پيدا كرده است؛ يعنى كارى بحق انجام گرفته، كارى عادلانه صورت گرفته. بايد شعراى ما بروند در اين جهت مضمون‌آفرينى كنند، تلاش كنند، جوششهاى ذوق و درون خودشان را به اين سمت بكشانند. البته امروز و بخصوص در اين محفل ما خوشبختانه از اين چيزها كم نيست؛ ليكن من اصرار دارم كه در مجموعه‌ى حركت شعرى كشور، انسان اين را محسوس‌تر مشاهده كند.))

 

 

ادامه در ادامه مطلب

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 37
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 34
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 36
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 44
  • بازدید ماه : 42
  • بازدید سال : 132
  • بازدید کلی : 2,040
  • کدهای اختصاصی
    روزشمار فاطمیه
    مولای ما
    http://alibemani.persiangig.com/image/leader.JPG