گرد و خاکی ز دور میبینم آفتـابی ز دور می تـابـد
همره صد هزار قافله دل کاروان حسین می آید
--------------------
بوی عطری عجیب می آید کاروان نه که باغی از گاها
گوئیا از بهشت خلد برین پا نهاده به خاک کرب و بلا
--------------------
دسته دسته ملائک آمده اند تا که خاک قدم به دیده نهند
ذره ای خاک راه قافله را از برای بهشتیان ببرند
--------------------
عطر و بویی محمدی دارد چه جوان دلاوری دارد
اشبه الناس خّلقً و خُلقً یا که اصلا پیمبری دارد
--------------------
علمی بر فراز بیرق ها بر سر دوش اشجع الناس است
حرم آرام کودکان در خواب تکیه گاه خیام عباس است
--------------------
آرمیده میان گهواره شیرخواری شبیه قرص قمر
در کنارش رباب می خواند ای فدای لبان تو مادر
--------------------
آن طرف تر رقیه با خنده میزند بوسه بر رخ بابا
پدر اورا گرفته در آغوش میزند شانه گیسوانش را
--------------------
از پس پرده ای ز هودج نور عمه ی کاوان هویدا شد
هرکسی بود گرد محمل او دست بر سینه اش زدو خم شد
--------------------
غرق در عزت و جلال و شکوه گشت خاتون پیاده از محمل
دست بر شانه ی علی اکبر پا رکابش شده ابو فاضل
--------------------
خــیمه زد کــاروان ثارالـلـه علـم بیـرق و کـتل بر پا
چند روزی گذشت تا که رسید غربت عصر روز عاشورا
--------------------
علم افتاده بر زمین اما نیست آثاری از علمداری
یک طرف مشک یک طرف سقا خیمه ها غرق در عزاداری
--------------------
کاروان جای یک سبد لاله دشتی از لاله های پرپر داشت
خیمه ها جای یک علی اکبر حال یک کربلا پیمبر داشت
--------------------
از دم تیر تیغ و سر نیزه گشته پر گل زمین کرب و بلا
نا نجیبی سوار آورده تا بگیرد گلاب قاسم را
--------------------
ناقه های برهنه آوردند تازیانه زدند زینب را
عمه ی خیمه ی بنی هاشم مانده بین حرامیان تنها
--------------------
نه عمویی کنار عمه رسید نه عصایش دو دست اکبر بود
آنکه هر دم کنار زینب بود بین گودال پاره پیکر بود
--------------------
حمله بر خیمه گاه آوردند همه آتش به آشیانه زدند
عوض بوسه و نوازش ها سیلی و ضرب تازیانه زدند
--------------------
ناله میزد رقیه در آتش سوخته گیسوان ما بابا
در شلوغی مرا رها کردی رفته ای روی نی چرا بابا
حسین محسنات