loading...
انجمن شاعران آئینی بهبهان
دعبل بازدید : 8 یکشنبه 25 خرداد 1393 نظرات (0)

 

دوباره آمده بویت  کجایی؟

 

دلم پر می کشد سویت  کجایی؟

 

ندیده، عاشق روی تو گشتم

 

ندیدم آخرش رویت کجایی؟

 

غریبی و اسیری و جدایی

 

به دام افتاده آهویت  کجایی؟

 

صدایت کردم و پاسخ نیامد

 

کجایی جان عمویت کجایی؟

 

مرا دیوانه کرده نیمه شب ها

 

می آید بوی شب بویت  کجایی؟

 

فرستادم به دنبالت، نبودی

 

شده زخمی پرستویت  کجایی؟

 

تو طاووس بهشتی هایی آقا

 

فدای طاق ابرویت  کجایی؟

 

دلم می خواهد اینکه یک شب آخر

 

نهم سر روی زانویت کجایی؟

 

 

شعر از : میثم امانی

 

دعبل بازدید : 11 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

باده ی غم در سبوی ماست آقا جان بیا

ذکر نامت  گفتگوی  ماست  آقا جان بیا

 

تاکه خون عاشقان می جوشد از کرب و بلا

اشک خون آب وضوی ماست آقا جان بیا

 

خون یک ششماهه امضائیست بر آئین ما

شیعه  بودن  آبروی  ماست  آقا جان بیا


یک محرم  بهر  خودسازی  کفایت  میکند

غیر از این مشکل زخوی ماست آقا جان بیا

 

ظهر عاشورا به ما درس شهادت داده است

راه عزت سمت وسوی ماست آقا جان بیا

 

کاش ما هم کربلا بودیم و پرپر می شدیم

اربا"  اربا   آرزوی  ماست  آقا  جان   بیا

 

کاش راس ما به روی نیزه ها جا می گرفت

لایق خنجر  گلوی  ماست آقا  جان  بیا

 

خوش به حال آنکه چون ارباب سر بنهاد و رفت

راه زینب  پیش  روی   ماست  آقا   جان   بیا

 

حسین محسنات

دعبل بازدید : 11 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)


صدای پای غریبی زدور می آید
دوباره لحظه ی ناب حضور می آید

دوباره بی سر و پا می شود دل مجنون
دوباره بر سر شوریده شور می آید

خبر رسیده طلوع سپیده نزیک است
به ظلمت دل ما باز نور می آید

رسیده پیرهنی دیده ها چراغان شد
به کلبه ی غم و ماتم سرور می آید

صبور باش که یک جمعه از همین ایام
ز پشت پرده ی غیبت صبور می آید

جوانیم سپری شد اجل امانم ده
به چشم خویش ببینم ظهور می آید

 

حسین محسنات

دعبل بازدید : 7 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

 

مرحم به زخمهای دل مضطری بزن

یک شب بیا به خانه ی قلبم سری بزن


گر آمدی و باز در خانه بسته بود

در خواب مانده ایم دوباره دری بزن


از یاد رفته ای صبوری دگر بس است

 امشب بیا و سیلی درد آوری بزن


تا اندکی درد تو افتد به جان ما

بر نوکرت یک تشر آخری بزن


تنبیه تو حواس مرا جمع میکند

با این زدن دوباره مرا میخری بزن


عمریست جای یار تو سربار بوده ام

در زیر پای خسته یتان خار بوده ام


تنهاترین حجت ارض و سماء تویی

مظلوم تر از همه ی اولیاء تویی


بر زخمهای قلب غمینت نمک منم

با این وجود مرحم هر زخم ما تویی


آن بی وفا که کرده شما را رها منم

آن با وفا که باز نکرده رها تویی


خو کرده با غیبت کبری یتان منم

زندانی غربت بی انتها تویی


گریان روضه های شه کربلا منم

امروز مبتلای به کرب وبلا تویی


باید خودت برای ظهورت دعا کنی

تنها کسی که هست به فکر شما تویی


چشمت به راه بلکه کسی یاریت کند

در راه انتقام علمداریت کند

 

ای ذوالفقار خفته ی حیدر صبور باش

آرام جان خسته ی مادر صبور باش

 

ایوب صبر یوسف تنهای فاطمه

غیبت دگر رسیده به آخر صبور باش

 

در پیش دیدگان خداوندیت اگر

در خون نشسته دین پیمبر صبور باش

 

دیدی اگر که امت اسلام واحده

تن داده بر قتال برادر صبور باش

 

کردند شیعیان رهایت یکی یکی

در موج فتنه های مکرر صبور باش

 

در این زمانه دین هدف تیر فتنه هاست

دیدی جوان تو شده اکبر صبور باش

 

آقا دمشق نیا و یا جان مادرت

با گریه های زینب مضطر صبور باش

 

این روزها سوریه صحرای کربلاست

دیدی تو شیرخواره ی بی سر صبور باش

 

تا میزنی گریز به آغوش یک پدر

تا می رسی به حنجر اصغر صبور باش

 

وقتی رسید روضه به گودال قتلگاه

وقتی رسید نیزه به حنجر صبور باش

 

چیزی نمانده باز علم ها به پا شود

عالم دوباره صحنه ی کرب و بلا شود

 

حسین محسنات

 

دعبل بازدید : 11 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

این دیده را ساحل دریاچه کرده ایم

عمریست غیر گریه در اینجا چه کرده ایم ؟


عاشق به پای دلبر خود سر نهاده است

ما پای عشق بازی مولا چه کرده ایم ؟


عاشق شهید میشود و باز غرق خون

گوید خجل برای تو آقا چه کرده ایم؟


عاشق شهید کرب و بلای حسین بود

ما جز طواف کعبه ی آنها چه کرده ایم ؟


عاشق تمام عمر گرفتار دلبر است

ما غیر حرف ، غیر تماشا چه کرده ایم ؟


شرمنده از حال پریشان زینبیم

ما در قیاس زینب کبری چه کرده ایم ؟


وهابیان بیاد علی اصغر حسین

ششماهه میکشند ولی ما چه کرده ایم ؟

 

در روضه ی قرائت قرآن به روی نی

با من بگو که قاری خود را چه کرده ایم ؟

 

عمریست در برائت با اهل کوفه ایم

اما برای یوسف زهرا چه کرده ایم؟

 

آن عاشقان ولی خدا را به نی زدند

ما عاشقان ولی خدا را چه کرده ایم ؟

 

بر لب نوای العجل و در عمل ولی

تا که شود ظهور محیا چه کرده ایم ؟


حسین محسنات

دعبل بازدید : 10 شنبه 21 دی 1392 نظرات (0)

دلم گرفته از این روزهای دور از تو

خودت بگو چه کند قلب ناصبور از تو؟

درست، هم قد سی سال رنج فردوسی است

نوشته ام سر گهواره تا به گور از تو

صلاح آمدنت ، دست رودکی هم نیست

سخن چگونه بگوید دوچشم کور از تو؟

دلم خراب دوبیتی است مثل تو، طاهر

نه دشتی از سرمن رفته و نه شور از تو

چراغ عمر نظامی شکست، پشت شکست

بقای عمر تو باشد، بلا به دور از تو

نه حافظم که بنالم، نه سعدی ام عاشق

نه طرح نو بلدم من  نه وصف حور از تو

نیامدی که مرا مولوی کنی  یا شمس

چگونه نور بگیرم، چگونه نور از تو؟

تمام زردی خیرات شاعران از من

کمال سرخی اندیشه شرور از تو

من احتیاج به خیام دیگری دارم

که حق خویش بگیرم ولی به زور از تو

 

شعر از : میثم امانی

دعبل بازدید : 17 شنبه 21 دی 1392 نظرات (0)

اگرچه خوش به شب و روز ما نمی گذرد

زمان، همیشه به سود شما نمی گذرد

 

تقاص دشمنی اهل بیت، سنگین است

خدا ازاین همه جور و جفا نمی گذرد

 

قبول توبه آدم، به چارده شرط است

امام اگر که نخواهد، خدا نمی گذرد

 

شهیدِ شاهدِ اول؛ علی  علی مولا

بدون اذن تو، آب و هوا نمی گذرد

 

چقدر ساده گذشتیم از کنار بقیع

خدا که ساده ازاین ماجرا نمی گذرد

 

اگر که کفر بورزی به آیه های خدا

مجال می دهدت منتهی نمی گذرد

 

فدای حضرت مهدی که مطمئنم من

به شیعه می نگرد، بی دعا نمی گذرد

 

هنوز اول خط است، منتظر باشید

که راه قدس جز از کربلا نمی گذرد

 


شعر از : میثم امانی

دعبل بازدید : 20 شنبه 21 دی 1392 نظرات (0)

یوسف گمگشته می اید ولی الان کجاست؟

هیچ می دانید قطب عالم امکان کجاست؟

روز روشن، چشم روشن، مشعل روشن به دست

می رود دنبال یک انسان ولی انسان کجاست؟

روز و شب می بینمش انگار بین کوچه ها

این در آن در می زند: عمار کو؟ سلمان کجاست؟

بی پدر، سخت است بر من گوشه ی شب های شهر

آنکه می آورد بقچه بقچه آب و نان کجاست؟

زندگی ! دیگر نران، آرام جانم رفته است

جسم خود را بسکه چسبیدم؛ خدایا  جان کجاست؟

هی مدینه می رود، هی کربلا و هی دمشق

سر کجا؟  عموکجا؟  بابا کجا؟  میدان کجاست؟

یازده قرن است در دور و تسلسل مانده ایم

دور، دور مهدی اما مهدی دوران کجاست؟

حق چپاول می شود، ابنای باطل ساکت اند

پس معاویه کجا؟ پیراهن عثمان کجاست؟

یوسفم کنعان نمی آید، بیا یعقوب شو

رو به سوی کعبه ی موعود کن؛ کنعان کجاست!

 

شعر از : میثم امانی

دعبل بازدید : 12 شنبه 21 دی 1392 نظرات (0)

دلم چقدر پر و بال می زند  سویت

دلم قرار ندارد  مگر سر کویت

چه می شود که دراین حال و روز بیماری

خبر دهی که می آیی .... که می رسد بویت

چه می شود که برای فقط دو سه لحظه

یواش بگذری آخر که بنگرم رویت

چه می شود که دم مردنم صدا بزنند:

نگاه کن که عزیزت نشسته پهلویت

چه می شود که پس از عمری انتظار و امید

سرم قرار بگیرد به روی زانویت

چه می شود شب اول که می روی در قبر

برات سبز ببندند دور بازویت

ولی دریغ ... کجا من ؟  کجا شفاعت تو؟

که آرزوی بزرگی است دیدن رویت

 

شعر از : میثم امانی

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 37
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 18
  • بازدید ماه : 16
  • بازدید سال : 106
  • بازدید کلی : 2,014
  • کدهای اختصاصی
    روزشمار فاطمیه
    مولای ما
    http://alibemani.persiangig.com/image/leader.JPG