loading...
انجمن شاعران آئینی بهبهان
دعبل بازدید : 10 یکشنبه 25 خرداد 1393 نظرات (0)

 

دوباره آمده بویت  کجایی؟

 

دلم پر می کشد سویت  کجایی؟

 

ندیده، عاشق روی تو گشتم

 

ندیدم آخرش رویت کجایی؟

 

غریبی و اسیری و جدایی

 

به دام افتاده آهویت  کجایی؟

 

صدایت کردم و پاسخ نیامد

 

کجایی جان عمویت کجایی؟

 

مرا دیوانه کرده نیمه شب ها

 

می آید بوی شب بویت  کجایی؟

 

فرستادم به دنبالت، نبودی

 

شده زخمی پرستویت  کجایی؟

 

تو طاووس بهشتی هایی آقا

 

فدای طاق ابرویت  کجایی؟

 

دلم می خواهد اینکه یک شب آخر

 

نهم سر روی زانویت کجایی؟

 

 

شعر از : میثم امانی

 

دعبل بازدید : 9 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

 

مرحم به زخمهای دل مضطری بزن

یک شب بیا به خانه ی قلبم سری بزن


گر آمدی و باز در خانه بسته بود

در خواب مانده ایم دوباره دری بزن


از یاد رفته ای صبوری دگر بس است

 امشب بیا و سیلی درد آوری بزن


تا اندکی درد تو افتد به جان ما

بر نوکرت یک تشر آخری بزن


تنبیه تو حواس مرا جمع میکند

با این زدن دوباره مرا میخری بزن


عمریست جای یار تو سربار بوده ام

در زیر پای خسته یتان خار بوده ام


تنهاترین حجت ارض و سماء تویی

مظلوم تر از همه ی اولیاء تویی


بر زخمهای قلب غمینت نمک منم

با این وجود مرحم هر زخم ما تویی


آن بی وفا که کرده شما را رها منم

آن با وفا که باز نکرده رها تویی


خو کرده با غیبت کبری یتان منم

زندانی غربت بی انتها تویی


گریان روضه های شه کربلا منم

امروز مبتلای به کرب وبلا تویی


باید خودت برای ظهورت دعا کنی

تنها کسی که هست به فکر شما تویی


چشمت به راه بلکه کسی یاریت کند

در راه انتقام علمداریت کند

 

ای ذوالفقار خفته ی حیدر صبور باش

آرام جان خسته ی مادر صبور باش

 

ایوب صبر یوسف تنهای فاطمه

غیبت دگر رسیده به آخر صبور باش

 

در پیش دیدگان خداوندیت اگر

در خون نشسته دین پیمبر صبور باش

 

دیدی اگر که امت اسلام واحده

تن داده بر قتال برادر صبور باش

 

کردند شیعیان رهایت یکی یکی

در موج فتنه های مکرر صبور باش

 

در این زمانه دین هدف تیر فتنه هاست

دیدی جوان تو شده اکبر صبور باش

 

آقا دمشق نیا و یا جان مادرت

با گریه های زینب مضطر صبور باش

 

این روزها سوریه صحرای کربلاست

دیدی تو شیرخواره ی بی سر صبور باش

 

تا میزنی گریز به آغوش یک پدر

تا می رسی به حنجر اصغر صبور باش

 

وقتی رسید روضه به گودال قتلگاه

وقتی رسید نیزه به حنجر صبور باش

 

چیزی نمانده باز علم ها به پا شود

عالم دوباره صحنه ی کرب و بلا شود

 

حسین محسنات

 

دعبل بازدید : 13 شنبه 21 دی 1392 نظرات (0)

دلم چقدر پر و بال می زند  سویت

دلم قرار ندارد  مگر سر کویت

چه می شود که دراین حال و روز بیماری

خبر دهی که می آیی .... که می رسد بویت

چه می شود که برای فقط دو سه لحظه

یواش بگذری آخر که بنگرم رویت

چه می شود که دم مردنم صدا بزنند:

نگاه کن که عزیزت نشسته پهلویت

چه می شود که پس از عمری انتظار و امید

سرم قرار بگیرد به روی زانویت

چه می شود شب اول که می روی در قبر

برات سبز ببندند دور بازویت

ولی دریغ ... کجا من ؟  کجا شفاعت تو؟

که آرزوی بزرگی است دیدن رویت

 

شعر از : میثم امانی

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 37
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 110
  • بازدید سال : 200
  • بازدید کلی : 2,108
  • کدهای اختصاصی
    روزشمار فاطمیه
    مولای ما
    http://alibemani.persiangig.com/image/leader.JPG